داستان جالب بهلول - مجله لپتاب دات آی آر
خانه / مطالب خواندنی / داستان جالب بهلول

داستان جالب بهلول

روزی یکی از دوستان بهلول گفت:

ای بهلول!

من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟

بهلول گفت: نه! پرسید:

اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب

دراز بکشم، آیا حرام است؟

بهلول گفت:

نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟

بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم.
آیا دردت می آید؟
گفت: نه!
بهلول گفت:
حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت: نه!

سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!

مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست!

بهلول با تعجب گفت: چرا؟

من که کاری نکردم!

این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی،

اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!

همچنین ببینید

ذهنیت میلیونرها را در خود ایجاد کنید

جیم ران، فیلسوف تجارت، زمانی نوشت: “میلیونر شدن آنقدرها دشوار نیست، اما مهمترین کار هم …

دیدگاهتان را بنویسید